مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
شاعر : یاسر حوتی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
قالب شعر : غزل
هزار مرحـلـه سائل نشسته بـر در تو مگر که نور بگیرد ز فیض محضرتو
گدا چومن که نه بی بی! شبیه جبرائیل که مشق شب بنویسد ز روی دفـتر تو
حیـای مـریم و سـارا و هـاجر و حوا نمی رسد به نخی از حـجـاب دختر تو
خـدا سـرشـتـه تو را تا کنیز او باشی خـدا کـند که بـمـانم همـیشه قـنــبر تو
خبررسیده که از کوچه ای گذر کردی نشست خاک کف کوچه روی معجر تو
خـبـر رسـیـده که دسـتت ز کار افتاده و سخت تر که کسی بسته دست حیدر تو
خبر رسیده که چشمان تو ورم کـرده و سخت تر که مقابل به چشم همسر تو
خبر رسیده نفس میکـشیدی اما خـون چکید لخته به لخته ز نای و حنجر تو
چقدر زرد شدی یـاس ارغـوان عـلی نمانـده غـیر کبودی به روی پیکر تو
بمان و رحم کن ای گل به غنچه هایی که نـشـستـه اند غــریـبـانه دور بـستـر تو
بـرای لحـظـهی آخـر نـگـاه کن بـانـو ببـین شکسـته دل مـرتضی بـرابـر تو
|